من یک دختر چادریم...

شاد و پرنشاط...سرزنده و پر کار...

قرآن ونهج البلاغه اگرمیخوانم رمان وحافظ هم میخوانم..

عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگرهستم، یک عالمه شعرحماسی ازشاهنامه حفظم...

پای سجاده اگر گریه میکنم...خنده هایم بادوستانم تماشایی ست..

من یک عالمه دوست ورفیق دارم..

تابستانها اگر اردوی جهادی میروم اردوهای تفریحی هم نیز پابرجاست.

مااگرسخنرانی میرویم پارک رفتنمان هم سرجایش است.

مسجد اگر پاتوق ماست باغ وبوستان پاتوق بعدی ماست.

برای نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم هنوز خورشید نزده تاخانه پیاده قدم میزنیم.

دعای عهدمان را اگر میخوانیم همانجا سفره باز میکنیم وبا خنده و شادی صبحانه مان

میشودغذا باطعم دعا....

مااگرچادر سرمیکنیم...نقاش هم هستیم...خطمان هم خوب است...

حرف های دخترانه مان سرجاش...شوخی های دوستانه هم میکنیم...

نمایشگاه وتئاترهم میرویم سینماهم اگرفیلم خوب داشت....

کوه میرویم، عکس یادگاری...فیلم های پرازخنده وشادی...

کی گفته چادری ها....

من قشنگ ترازدنیای خودمان سراغ ندارم....

دنیای من واین رفیقان باخدایم...

همین هایی که دنیای من واین رفیقان باخدایم...

همین هایی که دنبال زندگیشان در کوچه و خیابان نمیگردنند..

همین هایی که وقتی دلت رامیشکنند تاحلالیت نگیرند ول کنت نیستند.....

همین هایی که حیایشان رانفروختند...خوشبخت ندیده هرکس ماراندیده...

یازهرا...