تصویری که از دفاع مقدس در ذهن خیلی هاست، همان تصاویر رزمنده ها با لباس رزم و سلاح به دست و آرپی جی بر دوش است. اما این، همه جنگ نبود. رزمنده ها هم اوقات فراغت داشتند، کارهای روزانه شان را می کردند و خیلی وقت ها که نیازی به جنگ و دفاع نبود، سلاح هایشان را کنار می گذاشتند و می شدند عین بقیه آدم های پشت جبهه. به کارهای روزانه می رسیدند، ورزش می کردند، مطالعه می کردند. سروصورتشان را صفا می دادند و بعضی های دیگر هم هوای همرزمانشان را داشتند و مشغول کارهای خدماتی می شدند. هرکسی با هرمهارتی تلاش می کرد به رزمندگان دیگر کمک کند. یکی نانوایی بلد بود، یکی کفاشی، یکی خیاط بود و یکی دیگر استاد سلمانی.


شاید آغاز هفته دفاع مقدس، بهترین بهانه باشد برای روایت های متفاوت از زندگی مردان شجاع و فداکاری که این حماسه 8 ساله را به نام خود ثبت کردندعکس هایی که در این گزارش می بینید، روایت متفاوتی از همین ساعت های فراغت در جبهه هاست. بیشتر این عکس ها ی این گزارش از مجموعه های «فرهنگ جبهه» که در همان سال های دفاع مقدس منتشر می شد، انتخاب شده است.

 

 




دفاع مقدس هویتی دارد که با هویت همه دفاع‌ها در تاریخ بشر متفاوت است، در تاریخ بشر حرکت‌‌ها و جنگ‌‌ها برای کشورگشایی‌ها، پیروزی‌های مادی و یا حفظ مرزها و خاک بوده است.در اسلام، دفاع بالاتر از حفظ مرز و خاک است، دفاع در اسلام حرکت برای خدا است یعنی ریشه همه این موضوعات به یک جمله برمی‌گردد و آن این است که شهید در عالم غیب با خداوند معامله می‌کند، یک چیزی به خدا می‌دهد و یک چیزی از او می‌‌گیرد، خون خودش را در راه خدا می‌دهد و از خداوند بهشت را می‌گیرد، آنجا که خدا خریدار است، جایی است که فداکاری در راه خدا باشد نه منهای خدا.شهدا طبق فرموده مقام معظم رهبری بر ما منت دارند و طلبکارنددر این معامله زیبایی‌ها، جمال‌ها، جلال‌ها، استقلال کشور و اقتدار نظام مطرح است، به همین دلیل پای منت سربازان و شهدا پیش می‌آید.




زیباییهایش را نمی توان شمرد، با اینکه جنگ نام داشت اما سرشار از مهربانی بود و سرآغازش از مهری سرچشمه می گرفت که با شستشوی در زلالیش چهره ها را جلا می داد.جنگ هشت ساله ایران با عراق و متحدانش از اینکه واژه های خالص و عاری از هرآلایش را در ادبیات معاصر وارد کرد، خودباورمان نمود؛یاد داد مزیت اطاعت از امر امام راجسارت دشمن ستیزی را در ما زنده کردرفتن با شهادت که جاودانگی است را آموزاندجاری بودن واقعه کربلا را در بستر زمان به نمایش گذاردراه وفاداری را ترسیم کرد و به رهروان نشان داد و وفا را تفسیر نمودفقط توکل برخدا را سلاح پیروز نامیدتوسل به اهل بیت را در اذهان برای رستگاری نشاندمحکی روشن برای سنجش ایمان گردیدنیل به هدف با وحدت ملت را به جهانیان اثبات کردتکبیر و به بزرگی یادکردن خدا را ورد زبانها نمود تا حقارت دشمن را برملا کندتاریخ را معطر و مفتخر به نام شهید ساخت مقاومت را معنی و فرهنگ لغاتش را تدوین کردشجاعت داد و ترس از غیر خدا را از میان برداشت نورافشانی امام را بر امت مانند سوسوگرفتن ستاره ها از فروغ خورشید آشکار نمودبه مادران درس صبوری داد، به پدران درس قداکاری سنگرهایش معبد بود و مسجد و سرشار از دعا و ذکر و نماز.














رزمندگانش خود را در اردوگاه حسین(ع) می دانستند و حضورشان را لبیک به هل من ناصرش می گفتند و جبهه مقابل را یزیدیان می خواندنداز اینکه تلاوت قرآن یک مسیر دائمی و واژه های قرآنی نام عملیات آن قرار داشت در عرصه کارزارش پیرانی چون حبیب و جوانانی چون علی اکبر و سردارانی چون ابوالفضل وجود داشت که با خشوع سر بر سجده الهی می نهادند و می جنگیدنددر تاریخ معاصر به دفاع مقدس مشهور گردید تا جایگاه واژه تقدس در فرهنگ عامه روشن شود و بدانند امری بدون کسب امتیازات لازم و بدون وصل به خدای لایزال و بدون هدایت یک امام و بدون عنایت و توجه اهل بیت(ع) هرگز نزد ملتی قداست نمی یابدو دفاع مقدس یک آزمون بود که نشان داد ما بر عهد خویش ماندیم و جنگیدیم و از آرمانها، اعتقادات، باورها و سرزمین اسلامی خویش دفاع کردیم و با امر فرماندهی کل قوا بر دشمن تاختیم و رفیق نیمه راه نبودیم و سربلند از این امتحان بیرون آمدیم چون آن را نعمتی از سوی خالق می دانستیم و در نعمت جنگ هرگز خدا را فراموش نکردیم و او همیشه با ما بود تا تنفس در فضای دفاع هم مقدس گرددو سرآمد افتخارات همه تاریخ معاصر و نمادی از مشارکت یک ملت فهیم در مقابله با تهاجم زیاده خواهان شودو ما از برکتش به فرموده امام راحل، ملتی الهی شویم و سبک زندگی نوینی برای بشریت صلح جو بنیان گذاشت.











عراقی ها تا کوی طالقانی رسیده بودند؛ سر کوچه سنگربندی بود؛ توی کوچه ها دولا دولا می رفتیم؛ هر کس پشت و بالای سر نفر جلویی رگبار می بست تا عراقی ها نتوانند او را بزنند؛ همین طور کوچه به کوچه و سنگر به سنگر می رفتیم، توی یکی از کوچه ها یکی از مسئولین را دیدم تا مرا دید داد زد: 
«در این جا چه می خواهی؟ برای چه این جا اومدی؟ برگرد عقب»
گفتم:«برای همون کاری اومدم که شما اومدین»
گفت: «لازم نکرده مگر نمی بینی عراقی ها تا کجا اومدن»
گفتم: «خوب، اومدم بجنگم، اسلحه دارم سرخود که نیومدم. بـا گروه ابوذر اومدم با همونا هم بر می گردم.»
سراغ بچّه های گروه ابوذر رفت و سرشان داد زد: «چرا این خواهرها رو با خودتون آوردین؟ نمی ترسین اسیر بشن؟..
دختران جنگ با شجاعت در جبهه ماندند و جنگیدند تا آنجائی که اطرافیان دور و نزدیک را وادار به پذیرش حضور خود کردند. بسیاری از این دختران و زنان با ادامه و استمرار جنگ به پرستاری و امدادگری مجروحین مشغول شدند..